هخامنشیان شاهنشاهی‌ای در دوران باستان بود که بدست کوروش بزرگ بنیاد نهاده شد. این شاهنشاهی از سال سیصد و سی تا پانصد و پنجاه قبل از میلاد مسیح به مدت دویست و بیست سال با پرجا بود.
این نخستین دولتی بود که همه جهان متمدن آن روز را دربر می‌گرفت و ازین ‌رو، شاهنشاهی هخامنشی نخستین و تنها دولتی است که همه جهان را برای بیش از سه سده یکپارچه کرد. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکرده خاندان پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است. هخامنش باید حوالی پایان سده هشتم یا ربع نخست سده هفتم پیش از میلاد بر مسند قدرت بوده باشد. چش پش، پسر هخامنش در فاصله تقریبی ششصد و هفتاد و پنج تا ششصد و چهل قبل از میلاد، رهبری طوایف پارسی را به دست گرفته بود.
.

هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ از نوادگان (شاه انشان، کوروش یکم، کمبوجیه یکم) را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.

به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجسته تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود درآورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگی‌های شاهنشاهی هخامنشی به‌شمار می‌رفت.

شاهنشاهی هخامنشیان به عنوان بزرگترین امپراتوری جهان از نظر گستردگی و جمعیت نام برده شده‌است. بیش از چهل و نه میلیون نفر از صد و دوازده میلیون جمعیت جهان آن زمان در این سرزمین زندگی می‌کردند.

در دوران هخامنشیان سی قوم مختلف تحت لوای این امپراتوری بودند.

خاویر آلوارز عیلام‌شناس معتقد است که آثار و نقش‌برجسته‌های موجود نشان می‌دهد که هخامنشیان هنر خود را در بخش معماری و نقش‌برجسته از عیلامی‌ها آموخته‌اند.

قلمروی هخامنشیان بسیار گسترده بود به‌ طوری‌ که از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و ناحیه بنغازی در لیبی امروز و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی را در بر می‌گرفت. در این کشور پهناور اقوام بسیاری با آداب و رسوم خاص خود زندگی می‌کردند و فرهنگ ایالتی و قومی خود را پاس می‌داشتند. در حقیقت مشخصه مهم این دولت احترام به آزادی فردی و قومی و بزرگداشت نظم و قانون و تشویق هنرها و فرهنگ بومی و همچنین ترویج بازرگانی و هنر بود.

کارل شفلد می‌نویسد: "تمدن بزرگی مانند تمدن هخامنشی را نمی‌توان از روی تاثیراتی که پذیرفته درک کرد. واقع آن است که اهمیت این چنین تمدنی دقیقا در توانی است که او را به حل و جمع همه این اجزای مختلف در کلیتی واحد قادر ساخته‌است"

شاهان هخامنشی در خلال سال و با تغییر فصل کوچ می‌کردند و معمولا تمام سال را در یک جا به سر نمی‌بردند بلکه بر حسب اقتضای آب و هوا هر فصلی را در یکی از پایتخت‌های خود سر می‌کردند در فصل زمستان در بابل، دشتستان و شوش اقامت داشتند و در فصل تابستان به همدان می‌رفتند که در دامنه کوه الوند بود و هوایی خنک داشت.

این سه شهر پایتخت سیاسی و اداری و اقتصادی بودند ولی دو شهر دیگر هم بودند که پایتخت آیینی هخامنشیان به‌شمار می‌رفتند یکی پاسارگاد که در آنجا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار می‌شد و دیگری پارسه که برای دیگر تشریفات به کار می‌آمد. این دو شهر زادگاه و پرورشگاه و به اصطلاح گهواره پارسیان به‌شمار می‌رفت البته تخت جمشید از این دو بیشتر اهمیت داشت به همین دلیل اسکندر مقدونی آن را عمدا آتش زد تا گهواره و تکیه گاه دولت هخامنشی را از میان ببرد و به ایرانیان بفهماند که دیگر دوره فرمانروایی آنان به سر آمده‌ است.

مهم‌ترین سنگ‌نوشته هخامنشی از دید تاریخی و نیز بلندترین آن ها، سنگ‌ نبشته بیستون بر دیواره کوه بیستون است. سنگ‌نوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش یکم را در نخستین سال‌های فرمانروایی‌اش که سخت‌ترین سال‌های پادشاهی وی نیز بود، به گونه‌ای دقیق بازگو می‌کند. این سنگ‌نوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست؛ و از آن می‌توان استفاده‌های زیادی کرد.