• برنده جایزه اسکار بهترین تدوین
  • برنده جایزه اسکار بهترین جلوه‌های تصویری
  • برنده جایزه اسکار بهترین تدوین صدا
  • برنده جایزه اسکار بهترین میکس صدا
  • برنده جایزه بافتا بهترین جلوه‌های صوتی
  • برنده جایزه بافتا بهترین صدابرداری
  • برنده جایزه ساترن بهترین جلوه‌های تصویری
  • برنده جایزه ساترن بهترین کارگردان


ماتریکس  فیلمی اکشن علمی-تخیلی آمریکایی استرالیایی، به نویسندگی و کارگردانی واچوفسکی‌ها است که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد.

ماتریکس آمیزه‌ای از اکشن، هنرهای رزمی و یک فیلم‌نامه چندلایه است و یک جامعه پادآرمان‌شهر در آینده را به تصویر می‌کشد، که در آن درک واقعیت توسط انسان‌ها در دنیایی ساختگی به نام «ماتریکس» رخ می‌دهد، که به دست ماشین آلات هوشمند برای غلبه بر جمعیت انسان‌ها، شبیه‌سازی شده است.

این در حالی است که حرارت و فعالیت‌های الکتریکی بدن انسان‌ها به عنوان منبع انرژی برای ماشین آلات محسوب می‌شود و آن ها انسان ها را کشت و زرع می کنند تا حیات خود را ادامه دهند.

در این بین یک برنامه‌نویس کامپیوتر به نام توماس اندرسون، از این حقیقت آگاه می شود و همراه با افراد دیگری که از این دنیای رؤیایی خود را رها کردند به شورشی علیه ماشین‌ها برمی‌خیزد.

فیلم ماتریکس به داشتن محتوای سنگین و ساختار پیچیده فلسفی شهرت دارد.

این فیلم همچنین نمونه‌ای از سبک سایبرپانک و علمی تخیلی به شمار رفته و شامل منابع متعددی از ایده‌ها و تفکرات فلسفی و مذهبی می‌باشد.

این فیلم نخستین قسمت از سه‌گانه ماتریکس به شمار می‌رود، که برنده ۴ جایزه اسکار در بخش‌های فنی و همچنین جوایز دیگری شامل جایزه بفتا و ساترن بوده است.

ماتریکس در ۳۱ مارس ۱۹۹۹ در آمریکا اکران شد و به طور کلی نظرات مثبتی از منتقدین فیلم دریافت نمود و توانست به فروشی جهانی معادل ۴۶۳ میلیون دلار دست یابد.

این فیلم به عنوان یکی از برترین فیلم‌های تاریخ سینما شناخته می‌شود و در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها، جزو ۲۰ فیلم برتر قرار دارد.


اما داستان فیلم از چه قرار است؟

در آینده نزدیک، آزادی طلبان به کمک تجهیزات محرمانه خود با یک برنامه نویس کامپیوتری به اسم توماس اندرسون که زندگی دوگانه ای دارد ارتباط برقرار می کنند، او یک زندگی معمولی دارد و در یک شرکت کار می کند بیمه می پردازد مالیات می دهد و سر ساعت سر کارش حاضر می شود و کارهای روتین دیگر افراد جامعه را انجام می دهد؛ از طرفی او یک هکر مخفی به اسم نئو است که برنامه های هکری می نویسد.

افراد گروه آزادی طلب با نئو ارتباط برقرار می‌کنند و به او شرح می‌دهند که حقیقتی که او تصور می‌کند یک شبیه‌سازی پیچیده کامپیوتری است به نام «ماتریکس» که توسط نوعی هوش مصنوعی بدخواه طراحی شده است و او بیدار نیست و در یک محفظه به دام این کشت کنندگان انسان افتاده است و ماتریکس حقیقت را از بشریت مخفی می‌سازد و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا یک زندگی متقاعدکننده و شبیه‌سازی شده در اوان هزاره سوم یعنی بعد از سال 2000 را داشته باشند.

در حالی که ماشین‌ها در حال رشد کردن هستند و مردم را درو می‌کنند تا از آن‌ها به‌عنوان یک منبع انرژی دائمی استفاده کنند؛ مورفیس، رهبر این آزادی طلبان باور دارد که نئو «شخص برگزیده» است که انسان‌ها را به سوی آزادی هدایت کرده و ماشین‌ها را برخواهد انداخت. به اضافه نئو، ترینیتی و مورفیس در مقابل بنده سازی انسان‌ها توسط ماشین‌ها می‌جنگند، درحالی که نئو کم‌ کم شروع به پذیرفتن نقش خود را به‌ عنوان «شخص یگانه» می‌کند.

در مقابل مأموران سیستم، مانع از خروج از ماتریکس می‌شوند. مأمور اسمیت که سرپرست مأموران دیگر است، خود از ماتریکس خسته شده و سعی در آزادی دارد. وی با نئو درگیر شده و نئو او را شکست می‌دهد؛ ولی مأموران سیستم (بر خلاف انسان‌ها) قابلیت جابجایی سریع را دارند و حتی در صورت مرگ، باز متولد می‌شوند.

در طول فیلم، ببینده متوجه می‌شود که آزادی طلبان در تنها شهر باقی مانده در جهان به نام زایون زندگی می‌کنند که ماتریکس سعی در نابودی این شهر دارد.


دیالوگ هایی ماندگار از این فیلم

  • مورفیوس: متأسفانه، به هیچ‌کس نمیشه گفت ماتریکس چیه، خودت باید اون رو ببینی…
  • باورت نمی‌شه. تو در کوهستان هستی.
  • کپسول آبی رو برداری قصه تمام است، تو تختت بیدار میشی و به باورهات ادامه می‌دی کپسول قرمز رو برداری تو سرزمین عجایب می مونی و می‌فهمی که لانه خرگوش چقدر عمیق است.
  • اون‌ها کشتزار هستن نئو. کشتزارهایی بی‌نهایت. جایی که نوع بشر دیگر به دنیا نمی‌آید. بلکه کِشت می‌شود.
  • انتخاب یک حیله‌است که بین اشخاص باقدرت و بی‌قدرت به وجود آمده.
  • در سمت راست به منبع (source) راه دارد و نجات زایان. در سمت چپ به ماتریکس راه دارد و به آن (ترینیتی) و به پایان گونه‌های شما (بشر).

تفاوت بسیار زیادی بین «شناخت یک راه» و «قدم گذاشتن در آن راه» وجود دارد.

  • اسمیت: چرا آقای اندرسون؟ چرا؟ نئو: چون من انتخاب کردم.
  • هر چیزی که آغازی دارد، پایانی هم خواهد داشت.



کپسول آبی رو برداری قصه تمام است، تو تختت بیدار میشی و به باورهات ادامه می‌دی کپسول قرمز رو برداری تو سرزمین عجایب می مونی و می‌فهمی که لانه خرگوش چقدر عمیق است.